فدانیک : هیولا مجموعهای نمایشی به کارگردانی مهران مدیری، تهیهکنندگی سید مصطفی احمدی و مهران مدیری و نویسندگی امیر برادران است. طراح و سرپرست فیلمنامه سریال هیولا، پیمان قاسمخانی است.

بازیگران سریال هیولا
- نیما شعباننژاد هوشمند کامروا شاگرد هوشنگ و پسر کامران کامروا
- نوشین تبریزی بیتا همسر مجد
- میرطاهر مظلومی مهدیقلیخان شرافت جدّ بزرگ هوشنگ
- مهران مدیری کامران کامروا عضو هیئت مدیره مؤسسه خاک پای فرهنگیان
- منوچهر آذر منصور مدبّر نقاش
- محمدجواد جعفرپور حامد شرافت پسر هوشنگ
- محمد بحرانی مهیار مهرافزون (غضنفر چمچاره) صاحبخانه هوشنگ
- محسن قاضی مرادی پولادتن عضو هیئت مدیره مؤسسه خاک پای فرهنگیان
- مانیا علیجانی هاله شرافت دختر هوشنگ
- لادن سلیمانی ملیکا همسر سعیدی
- گوهر خیراندیش مهری مادر هوشنگ
- فرهاد اصلانی هوشنگ شرافت معلم شیمی
- فرزین محدث ارژنگ نوردیده رئیس هیئت مدیره مؤسسه خاک پای فرهنگیان
- عیسی یوسفی پور گدا
- علیرضا آقاخانی آقای تیشانی رئیس اداره جنگلداری
- عزتالله مهرآوران مجد عضو هیئت مدیره مؤسسه خاک پای فرهنگیان
- شیلا خداداد فلور همسر کامران کامروا
- شکیب شجره داوود بیزاکودیل/شروین داروفروش ناصرخسرو، مشاور املاک
- شبنم مقدمی شهره همسر هوشنگ
- سیما تیرانداز مینا همسر مهیار
- سیامک احصایی اردلان هنرمند و گالریدار بزرگ

خلاصه داستان سریال
در سریال هیولا هوشنگ معلم ساده و با شرافتی که به زندگی خود قانع است و چشمداشت زیادی به مال دنیا ندارد، اما ناخواسته در مسیری قرار میگیرد که زندگی اش تغییر میکند و وارد جریان اختلاس و کلاهبرداری میشود. او به شکل غیرمنتظرهای صاحب مال و منال و ثروت بادآوردهای شده و از شخصیت قبلی خود فاصله میگیرد. داستان در چند دوره زمانی از قاجار تا به امروز روایت میشود. موضوع سریال هیولا دربارهٔ خانوادهای است که از زمان احمدشاه تا حالا میخواهند شریف باشند و شریف بمانند. درست مثل نام خانوادگی شان و اسم کوچه ای که در آن زندگی میکنند: «شرافت».
بیشتر بخوانید : سریال دراکولا فصل دوم سریال هیولا

نقد و بررسی سریال هیولا
دوران کسادیِ شرافت است. هوشنگ شرافت اگر از پولهای تقلبی استفاده نمیکرد و زیر بار پیشنهاد کامروا نمیرفت، تا کمتر از ده سال، باید در کنار خیابان چادر میزد و احتمالا مادرش هم از بیدارویی میمُرد. در عصرِ متقلبها هیچ چارهای جز متقلب شدن نیست. بنابراین طبق ضرب المثلِ «دیگی که برای من نجوشه میخوام سرِ سگ توش بجوشه» هوشنگ دست به انتخاب میزَنَد و پا به جاده «بیشرفی اجباری» میگذارد. این پسوندِ «اجباری» نکته کلیدی ماجرای سریال هیولا و آن را برای ادامه بررسی در خاطر داشته باشید که با آن کار داریم.

هر چند که با وجود سعی نویسندگان بر ایجاد کردنِ این فضای جبری اما همچنان اوضاع انقدرها هم جبری از کار درنیامد و امکان قرض کردن آن مقدار نه چندان زیاد برای داروی مادر یا دریافت وام برای پول پیش خانه (ایدههایی که اکثرمان به سراغش میرویم) همچنان وجود داشت. در واقع این ناچاری با اجرایی نه چندان باورپذیر همراه بود و جا داشت که معلمِ دست پاکِ ما که جد بر جد شرافت را به هر چیزی ترجیح دادهاند، تا مرز مجبور شدن واقعی پیش برود و بعد تن به تقلب دهد. بگذریم.
تیزر سریال هیولا