اگر خودتان در این شرایط هستید و پس از چندین سال زندگی مشترک، همسرتان خواسته از هم جدا شوید، احتمالا احساساتی دارید که حتی نمی توانید توصیفشان کنید. به احتمال زیاد شوکه هستید و مدام به این فکر می کنید که چگونه به عنوان فردی مطلقه و میانسال به زندگی تان ادامه بدهید.
می دانم این حرف چندان تسلی بخش نیست، اما شما تنها نیستید. بر اساس تحقیقات اخیر، نرخ طلاق برای بزرگ سالان ۵۰ساله و بالاتر در ۲۵ سال گذشته دو برابر شده است. می توانیم بگوییم که این اتفاق یک سونامی اجتماعی است. این اعداد حیرت انگیز و ویرانگر هستند و نشان می دهند نه تنها ازدواج های اول شکست می خورند، بلکه احتمال وقوع طلاق در ازدواج های دوم و سوم نیز بیشتر شده است.
دلایل طلاق در میانسالی
زوج های میانسال که برای طلاق راهی دادگاه خانواده می شوند، همان زوج های دیروزی هستند که خود را ملزم به حفظ رابطه شان کرده بودند.
سوختن و ساختن بخاطر بچه ها
تاخیر این جدایی ها در بسیاری از مواقع به خاطر فرهنگ نادرست ما ناشی از وجود فرزندان است. گاهی یکی از طرفین به این نتیجه می رسد که این زندگی زناشویی را دوست ندارد و می خواهد از این زندگی بیرون بیاید. زمانی که این امر را با کسی یا اعضای خانواده اش مطرح می کند، آنها عموما این جمله را می گویند «به خاطر بچه ات بساز». این افراد به خاطر فرزندان شان از هم جدا نمی شوند و فرزند را در یک خانواده پر تنش نگه می دارند، فقط به خاطر حرف اطرافیان، با این شیوه این زندگی را تحمل می کنند. اما وقتی بچه ها به از آب و گل در می آیند، تصمیم به جدایی می گیرند چرا که با خود فکر می کنند دیگر فرزندان شان آسیب های دوره کودکی را نخواهند دید و حالا می توانند بهترین تصمیم را بگیرند. زوج های میانسال که برای طلاق راهی دادگاه خانواده می شوند، همان زوج های دیروزی ای هستند که خود را ملزم به حفظ رابطه شان کرده بودند.
اختلاف فکری زن وشوهر
گاهی زن ومرد به مروز زمان به دلیل تعاملات اجتماعی سطح فکر و نگرشش شان تغییر می کند. اختلاف فکری بین نگرش زوجین باعث می شود که طرفین احساس کنند همدیگر را درک نمی کنند . خصوصا فردی که رشد اجتماعی، فکری و افق دید گسترده تری پیدا کرده و اینجاست که احساس می کند همراه و همسرش گزینه مناسبی نیست و در نهایت تصمیم می گیرد در این انتخاب تجدید نظر کند.
فقدان آموزش های لازم
گاهی بزرگان علاوه بر اینکه خودشان تمایل به طلاق پیدا می کنند، یادشان می روند به فرزندان شان آموزش دهند، زندگی مشترک و ازدواج کردن شرایط و ضوابط خاص خودش را دارد. به بیان دیگر که بدون آن توانایی ازدواج صورت بگیرد، منتهی به آسیب می شود. دو طرف در ابتدا همدیگر را تحمل می کنند به خاطر اینکه فکر می کنند به یکدیگر تعلق خاطر دارند، در یا اجباری احساس می کنند و مجبورند ادامه دهند و راه گریزی دیگر وجود ندارد. به تدریج دوست داشتن های زندگی خرج نداشته ها می شود این فرآیند به جایی می رسد که سپرده حساب دوست داشتن خالی می شود و بعد از این دوره فرد از رابطه احساس خستگی و انزجار می کند. وقتی این احساس انزجار به وجود می آید که سالیان سال از زندگی مشترک گذشته و تنها در شرایطی که فرد احساس می کند توانایی لازم را برای جدا شدن دارد تصمیم می گیرد از این زندگی بیرون بیاید که شاید در آن زمان یک خانم یا آقای ۵۰ ساله باشد ولی تفاوتی ندارد چرا که این فرد آنقدر خسته است که تحمل ماندن در زندگی مشترک را ندارد.
عادی شدن طلاق
روزگارانی نه چندان دور چیزی به نام جدایی از همسر به هیچ وجه مرسوم نبود و زن باید با پیراهن سفید به خانه بخت می رفت و با کفن سفید هم از آنجا خارج می شد. اما امروزه آمار طلاق افزایش یافته و به همین دلیل قبح طلاق هم برای خانواده ها ریخته است، متاسفانه امروزه در هر فامیلی تعدادی دختر و پسر طلاق گرفته دیده می شوند و این یعنی این که باید هر روز شاهد افزایش این رخداد تلخ در زندگی زوج ها باشیم.
تأثیر طلاق میانسالی روی زنان چیست؟

زنانی که در میانسالی طلاق می گیرند تقریبا همه چیز زندگی شان تغییر می کند، به خصوص اگر مادری خانه دار و بدون شغل باشند، طلاق می تواند از نظر مالی فاجعه بار باشد. آمار نشان می دهد زنان پس از طلاق از نظر مالی اوضاع بدتری دارند و مردان پس از یک مرحله سازگاری پس از طلاق، وضعیت بهتری دارند.
یکی از دلایلی که طلاق برای زنان در میانسالی را چالش برانگیزتر می کند، اغلب نداشتن شغلی برای ادامه دادن زندگی و درنتیجه نداشتن استقلال مالی است. مردان هنوز هم در حین و بعد از طلاق هر روز به محل کاری می روند که بخش عمده ای از هویت آنهاست. آنها همچنان همان فعالیت های بعد از کار را مانند قبل انجام می دهند و به احتمال زیاد ارتباطات اجتماعی شان مختل نمی شود.
از سوی دیگر، زنان مجبورند شغلی برای گذران زندگی خود پیدا کنند و اگر مدتی طولانی از فضای کار دور بوده باشند، مجبورند دوباره آموزش ببینند. به علاوه زنان مسئولیت بیشتری در قبال بچه ها احساس می کنند که این خود می تواند به معنی مراقبت اضافی از کودک و زمان و درآمد کمتر باشد.